علیعلی، تا این لحظه: 14 سال و 19 روز سن داره

قدم به قدم با علی عزیز مامان و بابا

حجامت

در جریان درد کتف و گردن باید بگم که پس از تلنگری که همکارم داد که گفت "فکر اساسی هم برای گردنت نمی کنی" و اطلاعاتی که تو خط واحد از یکی گرفتم ، مراجعه کردم به طب سنتی. 7جلسه بادکش کتف کردم و یک جلسه ماساژ و روز شنبه هم حجامت کردم. حالا یه جلسه ماساژ مونده و حجامت اخترعین (نمی دونم چی هست) امید به خداو امیدوارم جواب بگیرم  بابایی رو هم بفرستیم جواب بگیره.
2 بهمن 1391

کلمات جدید

عزیزم کلمات جدیدی یاد گرفتی که من و بابا و بقیه از شنیدنشون به وجد می یاییم. دایی مهدی رو دایی میتی صدا می زنی و یاد گرفتی دهنتو مثل ماهی کنی. بقیه هر چی می گن سعی می کنی تکرار کنی واین برای ما خیلی جالبه. چقدر شیرینی قند تو قندون    برات می خونم از دل و از جون دیروز عصر از سر کار آژانس گرفتم رفتم خونه که دیدم خاله داره سفره می ندازه. بعد ناهار ساعت 2.5 بود که مامان و بابا رفتن خونه دایی محمدعلی. من و صدی هم در یک عملیات انتهاری دکور سالن رو عوض کردیم و انباری آشپزخونه رو ریختیم بیرون که مرتب کنیم. خیلی خاک گرفته بود(با وجودی که مامان خیلی اونجا رو جارو می زد.) خلاصه شک کردیم موشی چیزی باشه و همه وسایل رو منتقل کردیم به ات...
2 بهمن 1391
1